سارینا هدیه آسمانی

دلنوشته های دلنشین

                                                      ما گل‌های خندانیم                     فرزندان ایرانیم                        ایران پاك خود را                           مانند جان می دانیم        ما باید دانا باشیم          هشیار و بینا باشیم &nb...
2 اسفند 1389

خاطرات عشق من

  دختر کوچولوی نانازی من دیشب خیلی بی تابی کردی آخه چند روزی هست که خانم میثاقی اینا رفتند و تو بعد از چند روز وقتی برای اولین بار اونها رو از وب کم دیدی کم مانده بود که بری توی لب تاب و بعد که از اونها خداحافظی کردیم تو اینقدر بهانه گیری کردی که نگو و نپرس آخه دلت هوای اونها رو کرده بود می دونی گلم وقتی که اونها پیشمون بودند تو روز یکی دو ساعت پیششون می موندی و خیلی بهشون وابسته بودی ولی خدا رو شکر که بچه ها خیلی زود فراموش می کنند وگرنه ممکن بود خیلی اذیت بشی . یکی یک دونه مامان خیلی خیلی دوستت دارم و عاشقتم   ...
1 اسفند 1389

خاطرات فرشته ی کوچولوی مامان

  سارینای مهربونم ؛ دختر دوست داشتنی ام  من خیلی خیلی خوشحالم که تو با منی شاید با خودت بگی وای چقدر مامان این حرف رو تکرار می کنه ولی باید بهت بگم که اگه روزی هزار بار هم این حرف رو بزنم باز هم کمه آخه تو هدیه ی بسیار ارزشمندی از سوی خدای مهربون هستی و این رو بدان که همیشه در قلب منی.   عزیزدلم این روز ها خیلی دوست داری که با پازل بازی کنی البته بیشتر خراب کردنش رو دوست داری تا درست کردنش همیشه کف اتاق پر از پازل های تو هست منم با خودم گفتم حالا که خیلی دوست داری عکس خودت رو پازل کنیم.  دیشب خونه مون خیلی مهمون داشتیم تو هم حسابی شلوغی کردی و از خجالتمون در آمدی منم یک عکس یادگاری ا...
29 بهمن 1389

خاطرات دختر یکی یک دونم

  دختر نانازی من امروز آنقدر شیطونی کردی که نگو ماشاءالله خسته هم نمی شی بعدش هم کلی با هم بازی کردیم و خندیدیم تو روز هم که اصلا نخوابیدی ولی شب به قدری خسته بودی که بر خلاف همیشه ساعت 11 خوابیدی منم فرصت رو غنیمت دونستم و آمدم پای وبلاگت و از آنجایی که تو عاشق "آهنگ نازنین ناز نکن "هستی  منم این آهنگ رو تو وبلاگ تو گذاشتم سارینا جون وقتی که این آهنگ پخش میشه اگه تو خواب هفت پادشاه هم باشی سریع بیدار میشی یعنی عکس العملت در قبال این آهنگ آنقدر جالب و سریع هستش که ما کم می مونه از خنده غش کنیم تو انگار که دیونه ی این آهنگ شدی.گلم خیلی دوست دارم ...
27 بهمن 1389

هدیه ولنتاین سارینا جونم

 خوشگل مامان امروز برات یه هدیه ی گوچیک به مناسبت ولنتاین گرفتیم وقتی که بهت کادو رو دادم خیلی ذوق کردی و تلاش می کردی که خودت کاغذ کادوش رو پاره کنی وقتی هم که دیدیش کلی خوشحال شدی و همش مشغول بازی  با هدیه ات بودی منم سریع رفتم دوربین رو آوردم و چند تا عکس برای یادگاری ازت گرفتم  عشقم خیلی خیلی دوستت دارم عسلم   ...
26 بهمن 1389

happy valentine's our dear

سارینای خوشگل مامانی و حمید بابایی من و بابایی روز ولنتاین رو بهت تبریک می گیم و برات آرزوی بهترینها رو داریم و از یزدان پاک خواهشمندیم که همیشه همیشه حفظت کنه خیلی دوستت داریم عشقمون . به مناسبت این روز ما شام می ریم یک رستوران شیک و خوش می گذرونیم و این کارت رو هم تقدیم دختر نازمون می کنیم و هزار تا می بوسیمت.   ...
25 بهمن 1389

روز تولد مامان معصی

 دختر نانازی من سارینا جون دیشب تولد مامان بود خیلی بهمون خوش گذشت تو هم حسابی سر همه رو گرم کرده بودی  و برامون می رقصیدی  فقط کافی بود که یکی دست نزنه سریع بهش می گفتی دس دس وقت عکس گرفتن که نگو و نپرس بهت حس مدل بودن دست میده و حسابی ژست می گیری آخ که من الهی قربون دختر خوش عکسم بشم وقت کیک بریدن هم که نگو همش می خواستی که دستت رو به ژله روی کیک بزنی دختر تپلی من و ژله رو بخوری وقت کیک خوردن هم که همچین با اشتها می خوردی که نگو الهی که من فدای تو بشم عشقم . از تو و حمید بابایی هم خیلی ممنونم بابت کیک و هدیه هایی که برام گرفتید امیدوارم جبران کنم. ...
25 بهمن 1389

خاطرات دختر تپلی من

  عزیز دلم دیروز صبح با هم رفتیم بیرون و تو خیلی اصرار داشتی که خودت راه بیای و حتی نمی خواستی که دست منو بگیری آنقدر لذت می بردی که داری خودت راه میری و هر جا که برف بود روی برفها می رفتی و می خندیدی بعد که به سرازیری رسیدیم خیلی خنده دار شد چون نمی تونستی تعادل خودت رو حفظ کنی و کم مونده بود که بیفتی بالاخره بعد از کلی راه رفتن دیگه خسته شدی و اومدی بغلم حالا نمی دونی که من چه کیفی کردم خیلی لذت بخش هستش که آدم با دختر گلش قدم بزنه حس خیلی خیلی شیرینیه که نگو  و نپرس امیدوارم قسمت تو هم بشه ...
24 بهمن 1389