سارینا هدیه آسمانی

خاطرات سارینای نانازی

  دختر نازنینم هر روزی که می گذره و بزرگتر میشی کارهای جدید یاد می گیری و رفتارهات تغییر می کنه مثلا امروز که خونمون مهمون داشتیم تو با دو تا دستهات صورتت رو پوشونده بودی مثلا خجالت می کشیدی و از لای انگشتهات به اونها نگاه می کردی گهگاهی هم که حواس بقیه پرت می شد زیر چشمی بهشون نگاه میکردی ولی اونها دست بردار نبودند اینقدر باهات حرف زدن و بازی کردن که بالاخره یخ جنابعالی هم آب شد و رفتی کتابهای شعرت رو آوردی تا برات بخونند و دیگه از بغلشون پایین نمی اومدی نه به اون خجالت اولیه و نه به صمیمیت بالاخره جونم بهت بگه که مامانی تو حسابی راه و رسم دلبری رو بلدی حتی با همسایه هامون که ایرانی نیستند هم آنقدر خوب ارتباط برقرار می کنی که نگو و...
17 بهمن 1389

پریا (شعر مورد علاقه مامانی)

  یکی  بود یکی نبود زیر گنبد کبود لخت و عور تنگِ غروب سه تا پری نشسته بود زار و زار گريه می کردن پریا مثل ابرهای باھار گريه می کردن پریا. گیس شون قد کمون رنگِ شبق از کمون بلند تَرَک از شبق مشکی تَرَک. روبه روشون تو افق شھرِ غلامای اسیر پشت شون سرد و سيا قلعه ی افسانه ی پیر از افق جیرینگ جيرينگ صدای زنجیر می اومد از عقب از تویِ بُرج ناله ی شبگیر می اومد. «... پریا! گشنه تونه؟ پریا ! تشنه تونه؟ پریا ! خسته شدين؟ مرغ پر بسته شدين؟ چیه این های ھایِ تون گریه تون وای وایِ تون؟» ...
17 بهمن 1389

دختر نارنینم همیشه و در همه حال این مناجات را با خود زمزمه کن

خدايا آنکه در تنهاترين تنهايي هايم تنهاي تنهايم گذاشت تو در تنهاترين تنهايي هايش تنهايش نگذار.. خدايا سرنوشت من را خير بنويس؛ تا هرچه را که تو دير مي خواهي زود نخواهم و هر چه را که تو زود مي خواهي دير نخواهم .. خدايا به من ذره اي از رحمت بيکرانت را ببخش تا بتوانم آنان که محبتم را تقديمشان کردم و تحقير شدم آنان که دوستش ان داشتم و دشمنم داشتند و آنان که در حقم ظلم کرده اند را ببخشم . خدايا به من قلبي ده که دوست داشته باشم هر آنچه آفريده توست.   ...
16 بهمن 1389

مادرانه های امروز

  دخترم امروزِ من، فردا مباد  خوابِ من ، تعبیر فردای تو باد  شب به امید گلِ فردا و فرداها ی شاد ارمغانی بر تو باد  دخترم :  عشق را با عشق معنا کردن از آنِ تو باد  پاکی و زیبایی گل های وحشی  شوق زیبای دمیدن در پگاه زندگی  رقص زیبای پریّان در خیال پرنیان  نوشِ تو باد ! دخترم امروزِ من فردا مباد! خوابِ من ، تعبیر فردای تو باد ! سارینای دلبندم با آمدنت همه ی زیباییها را به یکباره تقدیمم کردی و شادیها را برایم ارمغان آوردی و هر روزی که می گذرد بیشتر و بیشتر این موضوع را با همه وجودم حس می کنم بنابرای عشق مادری ام را تا ابد به پایت می ریزم و بهترینها را برایت آ...
15 بهمن 1389

شعری زیبا

   به مادر گفتم آخر اين خدا كيست ؟ كه هم در خانه ی ما هست و هم نيست تو گفتي مهربانتر از خدا نيست دمي از بندگان خود جدا نيست ...چرا هرگز نمي آيد به خوابم ...چرا هرگز نمي گويد جوابم نماز صبحگاهت را شنيدم تو را ديدم خدايت را نديدم به من آهسته مادر گفت : فرزند خدا را در دل خود جوي يك چند خدا در رنگ و بوي گل نهان است بهار و باغ و گل از او نشان است خدا در پاكي و نيكيست فرزند بود در روشنايي ها خداوند ای خداوند مهربون من هم مثل همه ی مامانهای مهربون ازت میخوام که سارینای گلم رو در پناه خودت حفظ کنی . الهی آمین ...
14 بهمن 1389

عذرخواهی از سارینا جون

  سارینای قشنگم این کارت رو برات فرستادم تا بابت اینکه این دو روزه نتونستم برات چیزی بنویسم ازت عذرخواهی کنم و از دلت در بیارم بهت قول میدم از فردا مرتب برات می نویسم . خیلی دوستت دارم عشقم. هزار تا بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
13 بهمن 1389

قدردانی از مدیریت نی نی وبلاگ و سایر دوستان عزیز

  من و سارینا جون از مدیریت محترم نی نی وبلاگ و همه ی دوستان عزیزی که به ما نظر لطف داشتند تشکر و قدردانی می کنیم و پوزش بابت اینکه من مسافرت بودم و زودتر از این فرصت تشکر رو نداشتم ببخشید اگر دیر شد. امیدوارم که همه ی فرشته های کوچولو و بزرگمون توی همه مراحل زندگی شون موفق باشند و ما مادرها همیشه به وجودشون افتخار کنیم. مجددا ممنون و سپاسگزاریم.  ...
13 بهمن 1389

فقط برای تو

  سارینای نازم می خواستم بابت امروز ازت عذرخواهی کنم که از صبح بیمارستان بودم و پیش تو نبودم و هم ازت تشکر کنم که در نبود من مثل همیشه دختر خیلی خوبی بودی و بابا رو اذیت نکردی برای همین این کارت پستال فقط برای تو را فقط و فقط تقدیم تو می کنم. عشق منی سارینا ...
11 بهمن 1389