سارینا هدیه آسمانی

خاطرات دختر تپلی من

1389/11/24 3:06
نویسنده : مامان معصی
641 بازدید
اشتراک گذاری

 عزیز دلم دیروز صبح با هم رفتیم بیرون و تو خیلی اصرار داشتی که خودت راه بیای و حتی نمی خواستی که دست منو بگیری آنقدر لذت می بردی که داری خودت راه میری و هر جا که برف بود روی برفها می رفتی و می خندیدی بعد که به سرازیری رسیدیم خیلی خنده دار شد چون نمی تونستی تعادل خودت رو حفظ کنی و کم مونده بود که بیفتی بالاخره بعد از کلی راه رفتن دیگه خسته شدی و اومدی بغلم حالا نمی دونی که من چه کیفی کردم خیلی لذت بخش هستش که آدم با دختر گلش قدم بزنه حس خیلی خیلی شیرینیه که نگو  و نپرس امیدوارم قسمت تو هم بشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم
25 بهمن 89 3:15
سلام مامانی درسا هم مثل سارینا جونه دوس داره خودش راه بره منم موافقم که خیلی خوش میگذره آدم با دخترش تو خیابون راه بره راستی سارینا جون ولنتاینت مبارک