سارینای نازم چشمهاش اوف شده
دختر نانازی من
آخ که تو چقدر شیطونی مامان امروز صبح همین که من یک لحظه از اتاق بیرون رفتم سریع سراغ لوازم آرایش رفتی و چشمهات رو مداد کشیدی نمی دونم مداد به چشمت خورده یا ...
بالاخره که چشمات عفونی شد و مدام ازش اشک می آمد تا اینکه قطره ریختیم و خوب شد .
از صبح هم که رفتیم مهمونی به جز آه و ناله کردن صدات در نمی آمد همه می گفتن آخ سارینای شیطون ما چشمات اوف شده دیگه صدات در نمی آد چقدر تو امروز بیحالی کوچولو
الان خدا رو شکر بهتری خوابت برد و منم اومدم پای نت
خوب بخوابی خوشگل مامان
خیلی دوستت داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی