سارینا هدیه آسمانی

شعری زیبا

   به مادر گفتم آخر اين خدا كيست ؟ كه هم در خانه ی ما هست و هم نيست تو گفتي مهربانتر از خدا نيست دمي از بندگان خود جدا نيست ...چرا هرگز نمي آيد به خوابم ...چرا هرگز نمي گويد جوابم نماز صبحگاهت را شنيدم تو را ديدم خدايت را نديدم به من آهسته مادر گفت : فرزند خدا را در دل خود جوي يك چند خدا در رنگ و بوي گل نهان است بهار و باغ و گل از او نشان است خدا در پاكي و نيكيست فرزند بود در روشنايي ها خداوند ای خداوند مهربون من هم مثل همه ی مامانهای مهربون ازت میخوام که سارینای گلم رو در پناه خودت حفظ کنی . الهی آمین ...
14 بهمن 1389

عذرخواهی از سارینا جون

  سارینای قشنگم این کارت رو برات فرستادم تا بابت اینکه این دو روزه نتونستم برات چیزی بنویسم ازت عذرخواهی کنم و از دلت در بیارم بهت قول میدم از فردا مرتب برات می نویسم . خیلی دوستت دارم عشقم. هزار تا بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
13 بهمن 1389

قدردانی از مدیریت نی نی وبلاگ و سایر دوستان عزیز

  من و سارینا جون از مدیریت محترم نی نی وبلاگ و همه ی دوستان عزیزی که به ما نظر لطف داشتند تشکر و قدردانی می کنیم و پوزش بابت اینکه من مسافرت بودم و زودتر از این فرصت تشکر رو نداشتم ببخشید اگر دیر شد. امیدوارم که همه ی فرشته های کوچولو و بزرگمون توی همه مراحل زندگی شون موفق باشند و ما مادرها همیشه به وجودشون افتخار کنیم. مجددا ممنون و سپاسگزاریم.  ...
13 بهمن 1389

فقط برای تو

  سارینای نازم می خواستم بابت امروز ازت عذرخواهی کنم که از صبح بیمارستان بودم و پیش تو نبودم و هم ازت تشکر کنم که در نبود من مثل همیشه دختر خیلی خوبی بودی و بابا رو اذیت نکردی برای همین این کارت پستال فقط برای تو را فقط و فقط تقدیم تو می کنم. عشق منی سارینا ...
11 بهمن 1389

هدیه ی مامان و بابا به سارینا خانم

  دختر گلم چون امشب وقتی که خونمون مهمون داشتیم خیلی خیلی دختر خوبی بودی و به مامانی وقت پذیرایی خیلی کمک کردی و به حرفهامون گوش دادی ما هم عکس بالایی را به منظور قدردانی تقدیمتون می کنیم و امیدواریم که خوشتان بیاد. دوستد اران تو مامانی و حمید بابایی ...
11 بهمن 1389

حرفهای روزمرّه مامانی با سارینا جون

 دختر گلم ؛ امروز هم داره همینطور برف میاد و همه جا سفید پوش شده امروز یکشنبه است و بابایی تعطیله از صبح تا حالا حسابی کیف کردی همش مشغول بازی با بابایی هستی و قراره که غروب بریم بیرون برای خرید و امشب هم خونه مون جلسه ی دعا داریم برای همین منم ا ز صبح مشغول کیک پختن بودم و تو هم با حمید بابایی وقت می گذروندید خلاصه اینکه وقتی بابایی خونه است شما اصلا مامان رو تحویل نمی گیری و همش دنبال بابایی هستی آخه بابایی هم برات حسابی وقت می گذاره باهات بازی می کنه ، بهت غذا میده ، تو رو بیرون می بره ، برات فیلم می ذاره و ....................... البته منم خیلی کیف می کنم وقتی شما دوتا رو اینقدر شاد می بینم آخه اینجا من به غیر از شما د...
10 بهمن 1389

برای شرکت در مسابقه

    سارینای عزیزم تولدت مبارک ا مید به خدا روز 16 تیر ماه سال  1399 یعنی سالروز تولد 10 سالگی سارینا جونم طبق روال هر ساله براش جشن تولد می گیرم ولی با یک فرق نسبت به هر سال ؛ فرقش اینه که علاوه بر هدیه معمولی که می گیرد امسال یک هدیه سوپرایزی هم از من می گیره واما اون هدیه می دونم که حدس می زنید اون چیه ولی نمی دونید که من چطوری می خوام اون هدیه رو به عشقم تقدیم کنم من یک عکس رو که در پایین ضمیمه شده را در ابعاد بزرگ چاپ می کنم و اونو داخل یک قاب شیک و خوشگل میذارم و همراه یک نامه به سارینا تقدیم می کنم.(( مضمون نامه )) تقدیم با یک دنیا عشق مادرانه به  زیباترین هدیه آسمانی  ...
10 بهمن 1389